خاطرات زیبا با کودکم

قصه با موضوع درخت برای بچه

1397/2/7 1:03
نویسنده : علی علوی
108 بازدید
اشتراک گذاری

سلام, بچه های ما باید طبیعت و درختان رو دوست داشته باشن, باید تربیتشون کنیم و بگیم که انسانیت به ما میگه که از درختان و طبیعت مراقبت کنیم, کاری که خدا دوست داره و خیلی ثواب می نویسه, میشه اینارو با قصه بهتر به بچه آموخت

برای همین براتون یه قصه خوب آماده کردم

سال ا پیش، کشاورزی، یک کیسه ی بزرگ بذر را برای فروش به شهر می برد.

ناگهان چرخ گاری به یک سنگ بزرگ برخورد کرد

و یکی از دانه های توی کیسه روی زمین خشک و گرم افتاد.

دانه ترسید و پیش خودش گفت: من فقط زیر خاک در امان هستم.

گاوی که از آنجا عبور می کرد پایش را روی دانه گذاشت و آن را به داخل خاک فرو برد.

دانه گفت: من تشنه هستم، من به کمی آب برای رشد و بزرگ شدن احتیاج دارم. کم کم باران شروع به باریدن کرد.

صبح روز بعد دانه یک جوانه کوچولوی سبز درآورد. جوانه تمام روز زیر نور خورشید نشست و قدش بلند و بلندتر شد.

روز بعد اولین برگش درآمد. این برگ کمک کرد تا نور خورشید بیشتری را بگیرد و بزرگتر شود.

یک روز غروب، پرنده ای گرسنه خواست آن را بخورد . اما ریشه های دانه آن را محکم در خاک نگه داشتند.

سالها گذشت و دانه آب باران زیادی خورد و مدتهای زیادی در زیر نور خورشید نشست تا اینکه در ابتدا تبدیل به یک درخت کوچک شد و بعد به درخت بزرگی تبدیل شد.

حالا وقتی شما به کوه و دشت می روید. درخت قوی و بزرگی را می بینید که خودش دانه های بسیاری دارد.

این داستان رو از سایت کودک سیتی برداشتم

همچنین احادیث فوق العاده زیبایی درباره طبیعت و درختان داریم که پیشنهاد می کنم جستجو و مطالعه کنید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)